لبخند که میزنی دنیایم قشنگ میشود

من چه میدانم من پیچیده فکرش میکنم یا دنیا واقعا پیچیده است؟
من چه میدانم مردم اینجا چرا پیچیده فکر نمیکینند...
من چه میدانم چرا به کله شان نمیزند فکر کنند که چرا زنده اند؟ یا حتی مثلا یک روز فکرکنند "آخرش که چه!"
من چه میدانم اینها چرا زندگی را مربع میبینند شاید هم مثلث...مال من دایره است آخر!

آنچنان لبخند زنان های و بای میکندد که پیش خودت میگویی این چرا هیچی حالیش نیست!
و همیشه هم بعدش به خودت میگویی که تو هم چیزی حالیت نیست!
و بعد هم همان تسلسل باطل حالیم باشد که چه و چه
و بعد باز میبینی که سر از غوطه وری در فلسفه هر چیز ِ بیخود درآورده ای...

من نفهمیدم آدم تنها که می شود فکرهای بیخود میکند
یا فکرهای بیخود که میکند تنها می شود...

ولی فکر است دیگر این سلولهای مغز من اینطورند
حالا باید چراغ به دست راه بیفتم در کوچه ها
میخواهم کسی را بیابم که فکرهایم را بهش بگویم و کیف کند از شنیدنشان!
و بعد یک چیزی بگوید که کیف کنم چه خوب می فهمد

آرزو است دیگر، دلم میخواهد...
و من هنوز دلم برای ایران خیلی تنگ میشود....

نظرات 5 + ارسال نظر
بید مجنون یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 12:47 ق.ظ http://from2008.blogsky.com

فکر کنم داری سفسطه میکنی ها
بگو ببینم اول مرغ بوده یا تخم مرغ ؟

wolf سه‌شنبه 7 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:14 ب.ظ

doost e aziz e man.... to zemestan ra lmas mikoni. Shayad be bahane matne to yek post dar weblogam bezaram. Mara yade roozhaye sakht gozahte andakhti. Pishnahad mikonam film March of Penguins ra bebini, khub !?

م ه ر د ا د چهارشنبه 15 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 08:23 ق.ظ

چه نوشته ی پرامیدی...آفرین

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 16 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:34 ب.ظ

merc - wolf

بید مجنون شنبه 18 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 09:25 ب.ظ http://from2008.blogsky.com

پس کی میخوای به روز بشی دلمون پوسید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد