یادداشت اول: هیچ وقت فکرکرده بودی که همین برچسب های کوچولوی روی کیبوردت چقدر مهمن ؟!
یعنی بشن نقطه اتصال تو با گذشته ات !
حالا منم دارمشون...
اصلا میخوام اینجا واسه خودم یه ایران راه بندازم
هیچ وقت فکرکرده بودی تنها زندگی کردن چه جوریه؟
یعنی وقتی از خواب پا میشی یه قیافه ی مهربون ِ آشنا چقدر مزه میده ؟
هیچ وقت فکرکرده بودی تو دانشگاه لم بدی رو مبل تلویزیون نگاه کنی؟!
یعنی یه تلویزیون با n تا کانال قشنگ...
هیچ وقت فکرکرده بودی سکوت اذیتت کنه؟
یعنی دلت بخواد بری یه جای شلوغ !!
من هیچ فکرنکرده بودم....هیچ وقت...
یادداشت دوم: من که از درون دیوارهای مشبک، شب را دیده ام
و من که روح را چون بلور بر سنگترین سنگهای ستم کوبیده ام
من که به فرسایش واژه ها خو کرده ام
ومن - باز آفریننده ی اندوه
هرگز ستایشگرِ فروتنِ یک تقدیر نخواهم بود
و هرگز تسلیم شدگی را تعلیم نخواهم داد
زیرا نه من ماندنی هستم نه تو، هلیا !
آنچه ماندنیست ورای من و توست.
-باردیگرشهری که دوست میداشتم، نادر ابراهیمی
har kas az yek masir mire. masiri be sheddat tanha.
az tanhaee magoriz, be tanhaee magoriz... gah gaah aan ra bejoy va tahamol kon.
dar zemn, ghalebet kheili por energy hast. be jange sarmaaye canada rafti?
هی خانومی پس تو هم پریدی که...
روزات آسون تر و خوش تر :*
عالیه ...همین ... !
سلام
آذین خوشحالم که دوباره بعد یه مدت دومین ست غربتت رو گذاشتی..
من هم یه آشنای دارم اونجا ..خیلی آشنا ...تو که گله میکنی دلم میگیره!!
ولی شاید لذت اونچه چشیدی و نیست حالا بهتر درک بشه...
موفق باشی
سلام
خوبی؟
روز خوبی نیست واسه نظر دادن
قیصر امین پور در گذشت
اونجا خوش میگذره؟
عادت کردی یا نه؟
نوشتم یه دل نوشته از سر ناچاری از سر دلتنگی
راستی...مرسی قالب
خیلی قشنگتر شده