اپلای، addmission، تافل، د ِدلاین، UBC، ریز نمرات، recomm، پانزده دسامبر، GPA
این روزها وارد دانشکده که می شوی کافیست همین چند کلمه را بلد باشی تا بتوانی با همه حرف بزنی
می بینی که ایران جلوی چشمت دارد خالی می شود...
به دولتمردان غیور بگویید خیالشان راحت باشد، جوانان دارند انرژیشان را در راههای مثبت صرف می کنند !حالا دیگر 16 آذر به جای تجمع پشت ِدر ِفنی، پشت در ِ دارالترجمه ها و سفارتخانه ها صف می کشند...
همان ها که باید سرکوب می شدند حالا دیگر به جای اینکه نگران "تحریم ایران" باشند نگرانند مبادا باز قانونی در بیاید و نتوانند خارج شوند...
همان طور شد که می خواستید دیگر صدای اعتراضی نمی شنوید نه چون کسی اعتراض ندارد چون دیگر کسی نیست که اعتراض کند!
سلام
دلنشین بود
در وبم نیاز به دوست شاعر دارم
اگه همکاری میکنید....
شایان نجاتی هستم ترانه سرا
منتظر قدمهای پر از مهرتان هستم
تا سلامی دیگر بدرود
سلام
راستی این اقای عباس معروفی۰حضور خلوت انس)
همشهری ماست
تا سلامی دیگر بدرود
حقیقت دردناکیه و سیل تحصیل کرده ها و اونهایی که برای آینده فکر کنند دارند از ایران خارج میشن و آدمهایی که جز تا نوک دماغشون رو بیشتر نمی بینند راجع به آینده این خطه تصمیم می گیرند. راستی جمله جدید معون وزیر ارتباطات رو که گفته : وبلاگها با روح نظام سازگار نیست رو شنیدی؟
موفق باشی
سلام شما از بچه های فنی هستی؟...دانشگاه تهران؟
از چه دلتنگ شدی؟
دلخوشی ها کم نیست
مثلا؟این صف ها که پیام یأسند
یا سکوتی که فقط بوی عصیان دارد
از چه دلتنگ شدی؟
واژه ی ناچیزی است انزوا.دلتنگی.......
برای دلتنگی بهانه های بهتری هم هست .....!!!
چه جالب...منم برق میخونم...ورودی چه سالی هستی؟...ولی نمیشناسمتون...یعنی شاید هم دیدم و نمیشناسم:-)
راستی اون جمله "...اما تو باور نکن" مال خودم نیست:)
سلام...من ورودی ۸۴ هستم...خیلی جالبه...خیلی با مزه شد :-)...آخه از نوع نظر دادنتون تو وبلاگ داداشمhttp://behzadwin.blogsky.com/ و نوشتتون احساس کردم که از بچه های دانشگاه تهران باشید!
واسه همین پیدا کردم اینجا رو...داداش من هم الآن کاناداست...البته اون هم برق داشنگاه تهران ورودی ۷۷ بوده ...خیلی خوشحال شدم!
یه زمانی میهن خویش را کنیم آباد ورد زبونم بود. ولی الان خیلی وقته که...اصلا بیخیالش.
سلام دوباره
نظری که بهhttp://www.meredit.blogfa.com/داده بودی رو خوندم اومدم بگم امشب خیلی مرسی
خاطراتی که تو ازش دم زدی خاطره های منو اونقدر زنده کرد که چند تا دوست قدیمی رو به سلامی تو روز دانشجو پیدا کنم و......
پرسه های پر مرور امروز و مدیون همون چند خطم همون یه تیکه که نوشتی یاد آور یار دبستانیه!
مرسی
راستی از سمت ما هم عبور کن!
سلام آذین خانم
منم خوشوقتم از آشناییت :)
سلام...شرمنده...اشتباه کردم!...الآنم درستش کردم!
همواره به شکلی اساسی معتقد بوده ام از ماست که بر ماست. گناهان همه ی ما در این میان کم نیست. خاموش ماندن و کز کردن در هیچ شرایطی پذیرفته نیست. ما چقدر لایق سرنوشتی که دچارش می شویم نیستیم؟ باید قبول کنیم که شریک جرم بوده ایم....