"شرق" و "داستانهای تابستانش"

 

اومدم بگم این هفته شرق غوغا کرده !
خودتون ببینین... هر چه قدر هم  که مشکل پسند باشین بالاخره از یکی خوشتون میاد... مطمئنم !

هفته نامه 1(طرح روی جلد)
هفته نامه 2
هفته نامه 3
هفته نامه 4
هفته نامه 5
هفته نامه 6
هفته نامه 7
هفته نامه 8
هفته نامه 9
هفته نامه 10
هفته نامه 11
هفته نامه 12
هفته نامه 13
هفته نامه 14
هفته نامه 15
هفته نامه 16

 

 درسته که سرم خیلی شلوغه ...
اونقدر شلوغ که خودم را هم این روزها کم می آورم...
حتی برای خوردن یه ناهار ساده دوستانه هم باید خط کش بذارم و زمانم و اندازه بگیرم...من نیم ساعت بیشتر نمی تونم بمونم بچه ها ...


ولی با همه اینها راضی ام و این تنها چیزیه که با یه دنیا سرخلوتی هم عوضش نمی کنم:)

پی نوشت : لباس لحظه ها پاک است...

نظرات 3 + ارسال نظر
رسول نمازی جمعه 10 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 08:39 ب.ظ http://analytic.blogfa.com

خانم آذین
اول اینکه من به این جمله اعتقادی ندارم و یاحداقل منتقدم این جمله حداکثر در زمان قدیم عملکرد داشته و البته بسیار هم ظالمانه و غیر انسانی است. من پایان نامه خودم رو درمورد ماکیاولی می نویسم و به همین خاطر به او خیلی علاقه دارم. ولی بخاطر اینکه افراد محترمی مثل شما دیگه از من ناراحت نشن و به افتخار شما این عنوان رو عوض کردم. از تذکرتون بسیار ممنونم...
موفق باشید

رسول نمازی یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:29 ب.ظ http://analytic.blogfa.com

صفحه سفید چی هست ؟! مال ما که همش پره !!!

رسول نمازی یکشنبه 12 شهریور‌ماه سال 1385 ساعت 09:43 ب.ظ http://analytic.blogfa.com

ضمنا یک چیز دیگه. فکر می کنم منظور جمله رو خوب نفهمیدی. هگل می خواد بگه که روزهای خوش در تاریخ بشر چیز مهمی برای گفتن ندارند. پس اصلا اهمیتی ندارن.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد