"رفتن" رسیدن است

 

باز هم شب...
باز هم سکوت و عظمت و آرامش...
باز هم فضای رمزآلود پچ پچ ستارگان که در زمزمه باد لابلای برگ درختان محو می شود...
دشت را تصور میکنم و آسمان پر ستاره شبهای خاطره برانگیزی که حتی رویایش مرا تا دور دست ها می برد...
چقدر دلم می خواهد مدتی جدا شوم از هرآنچه به آن متعلق ام و متعلق به من است. مثل دوباره متولد شدن می ماند.
سکوت شب رویا ها را در من بیدار می کند و من همه آنچه را که آرزویش را داشته ام در بیکرانگی شب پیدا می کنم.
و صبح که صدای پای آفتاب با شیطنت مرا از خواب بیدار می کند صاحب همان چیزهایی هستم که متعلق به آنها بوده ام ، صاحب تمام روزمرگی هایم.
اما شب همه رویاهایم را دوباره به من باز خواهد گرداند...

پی نوشت : این نقطه برای من یک شروع است، یک شروع بدون انکه دلیلش را بدانم  یا حتی پایانی را که بی شک سرنوشت هر شروعی ست برایش متصور باشم
اما اینها دیگر مهم نیست زیرا که "رفتن" رسیدن است.

پی نوشت : پیشاپیش مقدم همه سرزنندگان را گرامی میداریم، حتی شما دوست عزیز ! :)...شب خوش


 

نظرات 1 + ارسال نظر
سینا سه‌شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:40 ب.ظ http://www.irhc.blogsky.com

درود بر شما ایرانیان عزیز آیا موافق هستید که یک جشن باشکوه برای کوروش بزرگ در 7 آبان که روز حقوق بشر است در پاسارگاد برگذار شود؟ www.irhc.blogsky.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد